92/2/24
11:48 ص
من کیستـم؟ دهُـم ولــیاللهِ اکبـرم
چـارم علـی سلالــ? پـاک پیمبـرم
قـرآن روی دسـت جــوادالائمــهام
ابنالرضــای دوم زهــرای اطهـرم
دور از مدینه مانده و در اوج درد و غم
تنهایـم و غریبـم و بییـار و یـاورم
زندان نبود بس که در آن حبس غمفـزا
کردنـد حفـر، قبـر مــرا در بـرابرم
آتش برآیـد از دهنش در دل جحیم
آن بیحیا که کرد جسارت به مادرم
زوار قبـر جــد مـرا کشت بـیگناه
از آن حـرامزاده همیـن بـود بـاورم
وقتی مرا به جانب بزم شـراب بـرد
آمـد سـر بریـد? جـدم بـه خـاطرم
ظلمی که دیدم از متوکل به عمر خویش
من دانـم و خـدا که چه آورد بر سرم
هر روز و شب رسید به قلبم شرارهای
هر صبح و شام، لشگر غم ریخت بر سرم
"میثم!" ز سـوز سین? ما گفتهای بگو !
من از کـرم شفیـع تو فردای محشرم